جهش اقتصادی با محصولی که انتخاب نمودم چه بود
رشد مالی زمانی اتفاق افتاد تا بتوانم ثروت مالی خوبی بدست بیاورم و از کیفیت زیره سبز ایران به عنوان محصولی استفاده نمودم و منجر به موفقیت من شد.
به گزارش بولتن نیوز، رشد مالی زمانی اتفاق افتاد تا بتوانم ثروت مالی خوبی بدست بیاورم و از کیفیت زیره سبز ایران به عنوان محصولی استفاده نمودم و منجر به موفقیت من شد.
زیره سبز صادراتی
طبق شواهد درباره زیره سبز صادراتی می توان گفت مکمل گیاهی کاملی است که مصرف 300 تا 600 میلی گرم آن در هر وعده غذایی شما را از گزند بیماری های مختلف دور می سازد و فرایند هضم غذای شما را تسهیل می کند.
طبع گرم این گیاه شما را از سردی های غذاهای مختلف از جمله برنج در امان می دارد از گیاه زیره عرق هم بوجود می آید که عرق زیره همراه بسیار خوبی برای رفع یبوست شما خواهد بود.
این محصول اقتصادی صادراتی که با زحمات کشاورزان این حوزه به مرحله عرضه می رسد توانایی رقابت با انواع مشابه آن را با بهترین کیفیت داراست از این رو قیمت زیره سبز صادراتی در مقایسه با مشابهات خارجی آن از کیفیت مطلوب تر و قیمت به صرفه تری برخوردار است.
زیره سبز کوهی
ویتامین E موجود در زیره سبز کوهی و پرتقال تامسون به عنوان یک آنتی اکسیدان بسیار قوی به تقویت دیواره مویرگی موجود در پوست کمک بسیاری می کند که این عامل موجب بهبود رطوبت و خاصیت ارتجاعی پوست می شود به همین خاطر بسیاری از افراد هستند که زیره را به عنوان یک ماده طبیعی که دارای خاصیت ضد پیری می باشد مصرف می کنند.
ویتامین سی موجود در زیره موجب تقویت سیستم ایمنی بدن می شود به همین خاطر مصرف آن برای افرادی که به دلیل استرس دارای سیستم ایمنی ضعیفی می باشند توصیه می شود. زیره سبز جزء معدود ادویه هایی محسوب می شود که دارای خواص ضد التهابی و همچنین ضد میکروبی می باشد.
زیره سبز مشهد
فصل برداشت زیره سبز مشهد همچنین اغلب به عنوان یک ماده معطردر پودر فلفل قرمز و سس استفاده می شود. این ادویه به دلیل محبوبیت غذاهای محلی در اروپا به طور فزاینده ای مورد استفاده قرار می گیرد، اما همچنین در محصولات اروپایی مانند سوسیس، سوپ، سس، پنیر، یا محصولات نانوایی استفاده می شود.
فاکتورهای موثر در کشاورزی مانند کیفیت و تنوع بذرهای کاشته شده، زمان کشت، نوع خاک، آبیاری، کنترل علفهای هرز، کود دهی و زمان برداشت میتوانند بر کیفیت دانههای زیره سبز مؤثر باشند.
زیره سبز در اروپا که ممکن است برای کشورهای در حال توسعه جالب توجه باشد، ارائه شده است. وقتی که در این گزارش به واژهٔ "اروپا" اشاره شده است، به ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا به اضافه بریتانیا، ایسلند، لیختن اشتاین، نروژ و سوئیس اشاره شده است جدول در زیر لیست محصولات گروه محصول زیره سبز مشهد و کدهای محصول انها.می باشد
توضیح عرضه رمز رمز: عرضه در گردش، حداکثر و کل
حجم در گردش، حداکثر عرضه و عرضه کل همه شاخصهای مهمی برای سرمایهگذاران برای کشف قیمت هستند. در اینجا بدانید که آنها چیست و چگونه می توانید از آنها استفاده کنید.
آنچه خواهید خواند
عرضه کل و حداکثر و عرضه در گردش
گردش و حداکثر عرضه در استفاده خود به یک اندازه مهم هستند و درک معنی و عرضه کل آنها می تواند به ارزیابی تاثیر قیمت ارزهای دیجیتال کمک کند.
اینکه قیمتها در آینده چگونه تغییر خواهند کرد، ارزیابی مهمی برای سرمایهگذارانی است که میتوانند استراتژیهای مختلفی را بسته به عملکرد هر شاخص نسبت به عرضه کل برنامهریزی کنند. عرضه کل و در گردش می تواند در طول زمان تغییر کند، بنابراین ضروری است که از آخرین پیشرفت های پروژه خود به روز باشید.
خلاصه ای از تفاوت های بین عرضه کل، حداکثر عرضه و عرضه در گردش در جدول زیر ارائه شده است.
سکهها یا توکنهای ارزهای دیجیتال را میتوان به راحتی با سهامی که در بازار سهام معامله میشوند مقایسه کرد، زیرا قیمتهای آنها شرایط عرضه و تقاضا را منعکس میکند. هر چه تعداد سکه ها بیشتر باشد، تقاضای بیشتری برای افزایش قیمت مورد نیاز است.
عرضه کم به معنای کمبود توکن (1 سهم) است و اگر تقاضا زیاد باشد، قیمت آن می تواند افزایش یابد. از سوی دیگر، اگر تقاضا برای یک ارز دیجیتال کم باشد اما عرضه زیاد باشد، ممکن است قیمت آن کاهش یابد.
عرضه کل چیست؟
کل عرضه توکن با افزودن عرضه در گردش به تعداد سکه هایی که استخراج شده اند اما هنوز در گردش نیستند محاسبه می شود.
به عنوان مثال، برای سکه هایی که برای شرط بندی پاداش رزرو شده اند، از قبل ضرب شده اند. با این حال، آنها در پروتکل پروژه قفل شده اند و تنها در صورتی توزیع می شوند که سهامدار شرایط خاصی را داشته باشد.
نمونه دیگر زمانی رخ می دهد که یک پروژه ارز دیجیتال جدید شروع می شود و تعداد توکن های صادر شده با تعداد توکن های توزیع شده برابر نیست. این نوع اقدامات معمولاً برای همگام شدن با تقاضا و جلوگیری از عرضه بیش از حد ارزهای دیجیتال انجام می شود که در نتیجه می تواند تأثیر منفی بر قیمت ها بگذارد.
همچنین میتواند نشانهای باشد که توسط یک توسعهدهنده در راهاندازی بلاک چین به عنوان یک پیش معدن برای استفاده به عنوان سرمایه توسعه ایجاد شده است، اما هنوز در گردش نیست. علاوه بر این، سکهها یا توکنهای سوخته در مجموع عرضه گنجانده نمیشوند، زیرا با ارسال توکن بهطور دائم حذف میشوند و برای همیشه به آدرسی که در آن سوزانده شده است قفل میشوند و هیچکس نمیتواند به آن دسترسی داشته باشد.
بسته به قوانین پروتکل کریپتو، کل عرضه توکن را می توان افزایش داد. برای مثال، برای بیت کوین، عرضه کل 21 میلیون سکه بدون حداکثر توافق برای تغییر پروتکل قابل تغییر نیست. با توکن های دیگر، توسعه دهندگان ممکن است بتوانند قوانین تامین پروتکل را با برنامه ریزی قبلی متغیرهای قرارداد هوشمند تغییر دهند.
حداکثر عرضه چقدر است؟
حداکثر عرضه یک ارز دیجیتال، تعداد کل توکن هایی است که تا به حال استخراج شده است و معمولاً زمانی که بلوک پیدایش ایجاد می شود، تعریف می شود.
حداکثر عرضه بیت کوین به 21 میلیون محدود شده است و در حالی که هر چیزی ممکن است، به دلیل پروتکل سختگیرانه و کد تعبیه شده در آن، دیگر بیت کوین استخراج نمی شود. سایر ارزهای رمزپایه حداکثر عرضه را ندارند، اما گاهی اوقات محدودیتهایی برای ایجاد تعداد سکههای جدید در یک سرعت مشخص دارند، همانطور که در مورد اتر وجود دارد.
از سوی دیگر، استیبل کوینها تمایل دارند حداکثر عرضه خود را همیشه ثابت نگه دارند تا از شوکهای عرضه که میتواند بر قیمتها تأثیر بگذارد و باعث نوسان بیش از حد آنها شود، جلوگیری کنند. ثبات آنها توسط دارایی های ذخیره وثیقه یا الگوریتم های ایجاد شده برای کنترل عرضه از طریق فرآیند سوزاندن تضمین می شود.
سکههای مبتنی بر الگوریتم برای حفظ قیمت ثابت طراحی شدهاند، اما در برابر خطر de-pegging آسیبپذیر هستند، که یک نقطه ضعف است. همچنین، استیبل کوینهای غیرالگوریتمی مانند تتر ممکن است در معرض خطر depegging قرار بگیرند، همانطور که در ژوئن 2022 اتفاق افتاد و حتی سکههایی را که قرار است اطمینان بیشتری ارائه دهند، در معرض خطر قرار دهند.
دو معیار دیگر – عرضه در گردش و کل – نیز بر قیمتهای توکن تأثیر میگذارند، اما به میزان کمتری از حداکثر عرضه. هنگامی که ارز دیجیتال به حداکثر عرضه خود برسد، دیگر نمی توان سکه جدیدی ایجاد کرد. در آن صورت دو نتیجه اصلی حاصل می شود.
- ارزهای دیجیتال به طور فزاینده ای کمیاب می شوند و در نتیجه، اگر تقاضا از عرضه بیشتر شود، ممکن است قیمت آنها افزایش یابد.
- ماینرها برای دریافت پاداش برای مشارکت خود باید به کارمزد متکی باشند.
بیت کوین برای رسیدن به حداکثر عرضه 21 میلیون سکه در سال 2140 محاسبه می شود، زیرا کل عرضه از طریق فرآیندی به نام نصف شدن نصف می شود. بنابراین، پاداش بلوک تورمی هر چهار سال به نصف کاهش مییابد و آن را تبدیل به یک ارز دیجیتال کاهشدهنده میکند.
عرضه در گردش چیست؟
عرضه در گردش یک ارز دیجیتال به تعداد توکن هایی اشاره دارد که در هر زمان معین در بازار در گردش هستند و برای معامله در بازار در دسترس هستند.
شاخص عرضه در گردش برای تعریف ارزش بازار یک ارز دیجیتال خاص و توصیف اندازه اقتصادی آن استفاده می شود. ارزش بازار یک ارز دیجیتال با ضرب قیمت هر واحد در تعداد تمام سکه های موجود در بلاک چین به دست می آید. این شامل اقلام گم شده یا مصادره شده است.
نمونه بیت کوین و خالق آن ساتوشی ناکاموتو تا حدودی نمادین است. او در اوایل میلیون ها بیت کوین استخراج کرد، اما هرگز آنها را جابجا نکرد. دلیل چنین تصمیمی هر چه باشد، همه این بیت کوین ها همچنان در گردش کل ارزهای دیجیتال گنجانده شده اند.
Market Cap دارای زیرمتری به نام Realized Market Cap است که قیمت سکه را در زمان آخرین حرکت به جای ارزش فعلی محاسبه می کند. ارزش بازار واقعی شامل سکه هایی نمی شود که در بلاک چین گم شده یا غیرفعال شده اند، بنابراین تاثیر قیمت را کاهش می دهد.
برخی از ارزهای رمزپایه مانند بیت کوین در عرضه محدودی هستند و گردش آنها تنها با استخراج قابل افزایش است. از سوی دیگر، توسعهدهندگان توکنهای متمرکزتر میتوانند با انتشار فوری آنها، عرضه در گردش را افزایش دهند، مانند بانک مرکزی.
عرضه در گردش نیز می تواند با فرآیندی به نام سوزاندن کاهش یابد. این به معنای از بین بردن سکه ها با ارسال آنها به کیف پولی است که کلید آن در دسترس کسی نیست. به همین دلیل، متریک عرضه در گردش باید به نوعی تقریبی در نظر گرفته شود.
تامین توکن کریپتو چیست؟
عرضه توکن کریپتو مشخص میکند که در یک زمان معین چه تعداد سکه ارز دیجیتال وجود دارد و میتواند عرضه در گردش، حداکثر یا کل باشد.
کل عرضه ارز رمزنگاری شده به کل عرضه در گردش و سکه های قفل شده در امان اطلاق می شود، یک قرارداد هوشمند که در آن دارایی ها به طور موقت توسط اشخاص ثالث نگهداری می شوند تا زمانی که برخی شرایط توافق شده برآورده شوند. حداکثر عرضه حداکثر تعداد توکن هایی است که می توان ایجاد کرد و عرضه در گردش تعداد توکن هایی است که وجود دارد و می توان در بازار معامله کرد.
همه شاخصهای عرضه ارزهای دیجیتال برای تعیین توزیع توکن، تقاضا و ارزش بازار مهم هستند. آنها می توانند بر قیمت ارزهای دیجیتال تأثیر بگذارند و معیارهای ضروری برای سرمایه گذارانی هستند که می خواهند یک پروژه را ارزش گذاری کنند.
برخلاف ارزهای فیات که بانکهای مرکزی میتوانند آزادانه آنها را چاپ کنند، بیشتر توکنهای رمزارز دارای عرضه از پیش تعیینشدهای هستند که نمیتوان آنها را به دلخواه افزایش یا کاهش داد. عرضه توکن میتواند به سرعت آزاد شود، اما بیشتر ارزهای دیجیتال مانند سکههای اثبات کار (PoW) استخراج میشوند یا به مرور زمان در مورد سکههای اثبات سهام (PoS) ضرب میشوند.
برخی از ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین (BTC) دارای عرضه محدود 21 میلیون سکه هستند. سایر ارزهای دیجیتال دارای حداکثر عرضه هستند اما عرضه محدودی ندارند. به عنوان مثال، عرضه اتر (ETH) مانند بیت کوین محدود نیست، اما پس از ادغام، انتشار سکه جدید به 1600 ETH در روز تعیین شد.
تولید بدون کارخانه!
تولید بدون کارخانه؛ پدیده رو به گسترش بازار لوازم خانگی ایران است. پدیدهای که منجر به تولید کمهزینهتر لوازم خانگی میشود اما تضمینی برای کیفیت به مصرف کنندگان نمیدهد و حالا به همین دلیل به یک نگرانی بزرگ برای بازار لوازم خانگی تبدیل شده است.
احسان فدایی: تولید بدون کارخانه؛ پدیده رو به گسترش بازار لوازم خانگی ایران است. پدیدهای که منجر به تولید کمهزینهتر لوازم خانگی میشود اما تضمینی برای کیفیت به مصرف کنندگان نمیدهد و حالا به همین دلیل به یک نگرانی بزرگ برای بازار لوازم خانگی تبدیل شده است.
OEMها ماهیگران قهار بازار
در صنعت لوازم خانگی سه گروه عمده در بخش تولید و عرضه مشغول فعالیت هستند؛ گروه نخست شامل شرکتهایی میشوند که خطوط تولید فعال دارند و در قالب SKD و CKD پروسه عملیات کاری روی محصول را انجام میدهند. بخشی از این قطعات و مواد اولیه، توسط پیمانکاران داخلی و بخشی دیگر از مجرای واردات، تأمین میشود که در نهایت با انجام فرایند کاری روی خطوط، منجر به تولید کالایی میشود که در معنای عام، مونتاژ خوانده میشود.
گروه دوم، مجموعههایی هستند که واردات محصول کامل را بر عهده دارند.این مجموعه، خط تولید ندارند و به صورت قانونی و رسمی یا غیررسمی اقدام به واردات میکنند. البته طبق قوانین جدید تنها کالاهایی اجازه واردات دارند که مشابه آنها در داخل تولید نمیشود.
گروه سوم، OEMها هستند که نه در گروه تولیدکنندگان جای میگیرند و نه واردکنندگان. OEMها با توجه به شناختی که از بازار و سلیقه مردم دارند، با ثبت یک برند و نام تجاری، به واحدهای تولیدی سفارش میدهند و آنها محصول را با مشخصات و برند سفارشی تولید کرده و سپس از مجرای شبکه توزیع به بازار عرضه میکنند.
OEM که مخفف کلمه Original Equipment Manufacture بوده در لغت به معنی تولیدکننده اصلی قطعات است. اما در واقع تولید OEM به نوعی استفاده از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید محصول با نام برند دیگر است. به عبارت بهتر استفاده از محصول تولیدی یک کمپانی با برند کمپانی دیگر را تولید به صورت OEM میگویند.
البته اینگونه از تولید مخصوص کمپانیهای لوازم خانگی نیست بلکه در بسیاری از بخشهای تجاری مانند سختافزار، قطعات الکترونیکی، خودرو و حتی در حوزه نرمافزار و بازیهای کامپیوتری نیز شاهد آن هستیم.
تولید OEM در حقیقت تولید بدون کارخانه بوده که این روزها در بسیاری از صنایع جهان رواج یافته است. متأسفانه برای اینگونه تولید چارچوب و ضوابطی وجود ندارد و حضور این پدیده و البته استفاده نادرست از آن در کشورهای غیرتوسعهیافته و درحالتوسعه موجب آسیبدیدگی شدید در بخش تولید خواهد شد. در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است، ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت.
OEMها واحدهایی هستند که به عنوان بخش تولید شناخته نمیشوند، اما میتوانند در کنار بخش تولید حضور داشته باشند، با نام و نشان خود نفس بکشند و تأمین بازار را بر عهده بگیرند. این گروه نه به عنوان واسط، بلکه به اسم و برند خود، برای کالایشان تبلیغ میکنند، مشتری پیدا میکنند و بازار را در دست میگیرند آن هم بدون آن که خط تولیدی داشته باشند یا سرمایهای صرف نیروی انسانی کرده باشند.
این واحدها، علاوه بر مزایایی که دارند، تهدیدهایی نیز میتوانند برای صنایع داشته باشند. البته OEMها در بخشهای مختلف و صنایع دیگر نیز حضور دارند.
تا فروردین 1400، عملا قانونی در این زمینه وجود نداشت، اما از این زمان با توجه به ابهامات گستردهای که در مسیر فعالیت این شرکتها پدید آمده بود، وزارت صمت دستورالعملی صادر و آن را قانونمند کرد. با توجه به آنکه تا پیش از این دوره، استراتژی صنعتی تعریف شده و مدونی در این صنعت نداشتیم و مشخص نبود در چه زمینهای چه تعداد واحد صنعتی باید ایجاد شود، واحدهای بسیاری در اقصانقاط کشور مجوز فعالیت اخذ کردند بدون آنکه ساماندهی و برنامه هدفمندی برای آنها در نظر گرفته شود. بر این اساس بود که ظرفیت مازاد بر نیاز بازار کشور شکل گرفت و عملا شاهد هدررفت بخش عطیمی از سرمایهها در این مسیر شدیم.
OEM یک مدل از توسعه صنعتی است که با توجه به ظرفیت خالی موجود کارخانهها، منطق و عقل اقتصادی حکم میکرد که صاحبان برندها از آن استفاده کنند . OEMها بدون آنکه سرمایهگذاری ثابتی برای ایجاد کارخانه کنند، شروع به بهرهبرداری از ظرفیت واحدهای فعال کردند تا عملا یک بازی برد - برد را شکل دهند.
بازاریابی پیش از تولید
سفارش کالا بسته به نوع محصول متغیر است؛ به این صورت که بعضی طرح یا قالب آن را به کارخانه میبرند یا از محصولات طراحیشده یکی را انتخاب میکند و میخرد. البته باید هزینه قالب و هزینههای جانبی آن پرداخت شود.
در این مدل سفارشگذاری، شرکتهایی ورود میکنند که پیش از این مرحله اقدامات مربوط به ثبت برند اختصاصیشان را انجام دادهاند. اطلاعات فروش و کانالهای بازار را در اختیار گرفتهاند و در مرحله آخر نیاز به محصول برای عرضه پیدا کردهاند.
تعداد و تنوع OEMها در کشورچین فراوان است. کافی است حیطه کارتان را مشخص کنید و درخواستتان را به آنها بدهید، از صفر تا صد یک پروژه را میتوانند انجام دهند. از طراحی تا اجرا و بستهبندی را میتوان روی آنها حساب ویژه باز کرد. البته کیفیتهای مختلفی هم دارند از پایینترین تا بالاترین که به تناسب، قیمتهای متفاوتی هم دارد .
فرصتها و تهدیدهای OEM ها
با وجود همه محسنات و امتیازاتی که OEMها دارند، اما یک جایی از این روند پایش میلنگد. آن هم دقیقا همان پایی است که بیشتر صنایع با آن درگیرند، خدمات پس از فروش.
پاشنه آشیل هر صنعتی همین موضوع است. در حوزه لوازم خانگی، اگر برندی میخواهد مانا باشد و در طولانیمدت دوام بیاورد، باید روی خدمات پس از فروش تمرکز کند و این بعد از فعالیتش را تقویت کند. نکته دیگر آنکه OEMها واحدهایی هستند که نه تولید دارند و نه توان اشتغالزایی، به این جهت ارزش افزودهای که تولیدکننده برای اقتصاد و صنعت میتواند به دنبال داشته باشد را ندارد.
نباید فراموش کرد که وجود OEMها در شرایط بازار رکودی مانند اکنون که میزان تولید واحدها اضافه بر ظرفیت بازارشان است، به نفع تولید کننده است. کارخانههای تولیدی خط فعال دارند و به تبع آن حقوق و دستمزد کارگران، مالیات و عوارض نیز طبق روال باید پرداخت شود. همه اینها در شرایط رکودی، سربار هزینههای واحد تولیدی است. OEMها میتوانند با بازار و مشتریانی که در اختیار دارند، هزینههای سنگین تولیدکننده را کاهش دهند. با توجه به گستره فعالیت OEMها و در عین حال ضرورت فعالیت آنها و امتیازاتی که برای بخش تولید دارند، فعالان و سرمایهگذاران میتوانند پروانه فعالیت برای محصولاتشان را دریافت کنند، البته دریافت استانداردهای لازم در این بین هم ضروری است. به این معنا که گواهی فعالیت تولید بدون کارخانه همان مجوز OEMها توسط وزارتخانه صادر میشود. به دلیل آن که OEMها نیاز کشور هستند و کمک میکنند که ظرفیتهای مازاد و خالی واحدهای تولیدی فعال شوند، در عین حال، سرانه سربار هزینهها کاهش یابد و تولید و فعالیت واحدهای تولیدی اقتصادیتر از پیش باشد.
نکته دیگر که از امتیازات OEMها محسوب میشود، آنچه درباره صندوق پروژه باید بدانیم تخصیص سرمایهشان در حوزه تبلیغات و برندسازی است. فروش کالاها در اقساط بلندمدت به فروشگاهها یا برگزاری جشنوارههای مختلف و اهدای هدایا از جمله راهکارهای آنهاست. سرمایهای که میتوانست در بخش تولید صرف شود، حالا صرف فروش بهتر میشود. به این دلیل آنها با گشادهدستی به فروشنده و مصرفکننده تسهیلات ویژه میدهند که در نهایت شرایط جلب رضایت هر دو فراهم میشود.
الزامات حیات OEMها در اقتصاد ایران
به دلیل ریلگذاری غلط و اشتباه مهلک در هدایت سرمایهگذاران، ظرفیت تولیدی فعالان لوازم خانگی کشور، چند برابر نیاز بازار داخلی است؛ به عنوان مثال ظرفیت اسمی تنها پنج برند اصلی کشور از میان حدود 250 شرکت فعال این حوزه، به میزانی است که عملا پاسخگوی نیاز کامل بازار داخلی برای یک سال میشود.
بیشتر شرکتها به دلیل فقدان نیازسنجی و تدوین یک برنامه دقیق و مشخص، تحت تأثیر آمارسازیها و پروپاگاندای پیرامون این صنعت، با سودای سودآوری، پا به این عرصه گذاشتند و عرضه به بازار را فراتر از آنچه باید باشد انجام میدهند. نبود استراتژی مشخص در صنعت لوازم خانگی، منجر به ایجاد اشتغالبهکار کاذب شده است. اتفاقی که پیشتر در صنعت خودرو نیز رخ داده است. با توجه به شرایط بازار، بسیاری از این واحدها، با کمتر از 10 درصد ظرفیت فعال هستند. در چنین شرایطی OEMها میتوانند آب حیات واحدهای تولیدی باشند تا خط تولید یکسره برقرار باشد و نبض حیاتش ممتد بزند.
نظارت بر بقای OEM ها
منطقی که پیشتر باید در اعطای مجوز به واحدهای تولیدی به کار میافتاد و مانع از هدایت این حجم سرمایهگذاری غیراقتصادی به سمت صنعت لوازم خانگی میشد، حالا بهتر است در نظارت بر OEMها فعال شود. در شرایط فعلی بخش عظیمی از پتانسیل نهفته در سرمایهگذاری این صنعت را از دست دادهایم آن هم در شرایطی که همزمان با تغییر الگوی خرید مردم متأسفانه شرایط تحریمی، امکان صادرات و کسب بازارهای منطقه را نیز به کمترین میزان خود رسانده است. حتی درصورتیکه بتوانیم با کشورهای همسایه وارد مذاکره شویم، به دلیل آنکه واردات مواد اولیه به دلیل قیمت ازر با قیمتی بالا به دست تولیدکننده میرسد، تولیداتمان از نظر قیمتی در کنار برندهای جنوب شرق آسیا، مزیت رقابتی پیدا نمیکند. البته به این مشکلات باید مصایب نقل و انتقالات مالی را نیز اضافه کرد؛ بنابراین با این شرایط چارهای نیست جز اینکه بر تداوم و تسهیل حیات و بقای OEMها تمرکز شود . آنچه اهمیت دارد این است که مجموعههای مذکور با معرفی یک برند میتوانند وارد عرصه شوند، اما باید در یک چارچوب مشخص و تحت قوانین و مقررات خاصی فعالیت کنند . به این معنا که بررسی شود آیا این شرکت که مدعی یک برند خاص است، تمام مجوزها و استانداردهای لازم را برای فعالیت دارد یا خیر؟
در بعد دیگر، با توجه به این نکته که OEMها سرمایه لازم برای فعالیت را دارند، باید برنامهریزیها به گونهای باشد که یک برند برای سال های سال فعال بماند. این موضوع نه تنها در بخش عرضه حائز اهمیت است، بلکه در حوزه خدمات پس از فروش ملموستر میشود .
تولد و ظهور برندهای مختلف و فعالیت کوتاه و در ادامه نزول و افول آنها، میتواند ضربه سهمگینی به اعتماد مصرفکنندگان به عنوان سرمایه اجتماعی بازار نسبت به برند و تولید ایرانی وارد کند. تولید و عرضه یک برند باید تداوم داشته باشد و نسل به نسل در حافظه و تجربه زیسته افکار عمومی تثبیت شوند تا بتوانند جای خود را در سبد کالای خانوار و بازار کشور تثبیت و استوار کنند.
تولید بدون کارخانه؛ مجاز یا غیر مجاز؟
یکه نکته حائز اهیمت در خرید اینگونه محصولات وجود دارد و آن هم این است که فروش این محصولات از نظر قانونی مشکلی ندارد اما لازم است بدانید محصولاتی که با برچسب OEM تولید میشوند، از مقررات خاصی پیروی میکنند که شما با خرید این محصولات، باید آنها را بپذیرید!
کیفیت و خدمات پس از فروش محصولات در حوزه لوازم خانگی یک امر حیاتی و واجب است، چراکه مصرفکننده با پرداخت هزینهای گران یک کالای مصرفی را خریداری میکنند که از آن انتظار دوام و کیفیت دارد. اما آیا تولیدات OEM از این دو فاکتور پیروی میکنند؟
نمیتوان گفت که تولیدات OEM ذاتا بیءکیفیت هستند اما معمولا شرکتهایی سراغ اینگونه تولیدات میروند که قصد دارند هزینه کمتری برای تجارت خود بپردازند. در بیشتر مواقع کاهش هزینهها به منزله کاهش کیفیت نیز خواهد بود. موضوعی که در کشورهای در حال توسعه یا توسعهنیافته نمود بیشتری پیدا میکند.
از سوی دیگر در تولید با این روش، ضمانت قابل استنادی برای آنکه شرکت مذکور، مدتزمانی طولانی مبادرت به عرضه و خدمات پس از فروش پایدار داشته باشد، وجود ندارد. این بدان معناست که شرکتی که از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید استفاده میکند، این امکان را دارد که با کمترین نوسان غیرمنتظره در بازار یا تغییر استراتژی، حتی یک سال بعد نیز به فعالیت خود ادامه ندهد و به دنبال تجارت دیگری برود. آن وقت تکلیف خریدارانی که این محصول را خریدهاند چه میشود؟ چه کسی پاسخگوی خدمات آنان خواهد بود؟
در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است. ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت.
OEMها، پدیدهای نوظهور در صنعت لوازم خانگی
OEM که مخفف کلمه Original Equipment Manufacture بوده در لغت به معنی تولیدکننده اصلی قطعات است. اما در واقع تولید OEM به نوعی استفاده از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید محصول با نام برند دیگر است. به عبارت بهتر استفاده از محصول تولیدی یک کمپانی با برند کمپانی دیگر را تولید به صورت OEM میگویند.
تولید بدون کارخانه؛ پدیده رو به گسترش بازار لوازم خانگی ایران است.
به گزارش شرق، پدیدهای که منجر به تولید کمهزینهتر لوازم خانگی میشود، اما تضمینی برای کیفیت به مصرف کنندگان نمیدهد و حالا به همین دلیل به یک نگرانی بزرگ برای بازار لوازم خانگی تبدیل شده است.
OEMها ماهیگران قهار بازار
در صنعت لوازم خانگی سه گروه عمده در بخش تولید و عرضه مشغول فعالیت هستند؛ گروه نخست شامل شرکتهایی میشوند که خطوط تولید فعال دارند و در قالب SKD و CKD پروسه عملیات کاری روی محصول را انجام میدهند.
بخشی از این قطعات و مواد اولیه، توسط پیمانکاران داخلی و بخشی دیگر از مجرای واردات، تأمین میشود که در نهایت با انجام فرایند کاری روی خطوط، منجر به تولید کالایی میشود که در معنای عام، مونتاژ خوانده میشود.
گروه دوم، مجموعههایی هستند که واردات محصول کامل را بر عهده دارند. این مجموعه، خط تولید ندارند و به صورت قانونی و رسمی یا غیررسمی اقدام به واردات میکنند. البته طبق قوانین جدید تنها کالاهایی اجازه واردات دارند که مشابه آنها در داخل تولید نمیشود.
گروه سوم، OEMها هستند که نه در گروه تولیدکنندگان جای میگیرند و نه واردکنندگان. OEMها با توجه به شناختی که از بازار و سلیقه مردم دارند، با ثبت یک برند و نام تجاری، به واحدهای تولیدی سفارش میدهند و آنها محصول را با مشخصات و برند سفارشی تولید کرده و سپس از مجرای شبکه توزیع به بازار عرضه میکنند.
OEM که مخفف کلمه Original Equipment Manufacture بوده در لغت به معنی تولیدکننده اصلی قطعات است. اما در واقع تولید OEM به نوعی استفاده از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید محصول با نام برند دیگر است. به عبارت بهتر استفاده از محصول تولیدی یک کمپانی با برند کمپانی دیگر را تولید به صورت OEM میگویند.
البته اینگونه از تولید مخصوص کمپانیهای لوازم خانگی نیست بلکه در بسیاری از بخشهای تجاری مانند سختافزار، قطعات الکترونیکی، خودرو و حتی در حوزه نرمافزار و بازیهای کامپیوتری نیز شاهد آن هستیم.
تولید OEM در حقیقت تولید بدون کارخانه بوده که این روزها در بسیاری از صنایع جهان رواج یافته است. متأسفانه برای اینگونه تولید چارچوب و ضوابطی وجود ندارد و حضور این پدیده و البته استفاده نادرست از آن در کشورهای غیرتوسعهیافته و درحالتوسعه موجب آسیبدیدگی شدید در بخش تولید خواهد شد. در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است، ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت.
OEMها واحدهایی هستند که به عنوان بخش تولید شناخته نمیشوند، اما میتوانند در کنار بخش تولید حضور داشته باشند، با نام و نشان خود نفس بکشند و تأمین بازار را بر عهده بگیرند.
این گروه نه به عنوان واسط، بلکه به اسم و برند خود، برای کالایشان تبلیغ میکنند، مشتری پیدا میکنند و بازار را در دست میگیرند آن هم بدون آن که خط تولیدی داشته باشند یا سرمایهای صرف نیروی انسانی کرده باشند.
این واحدها، علاوه بر مزایایی که دارند، تهدیدهایی نیز میتوانند برای صنایع داشته باشند. البته OEMها در بخشهای مختلف و صنایع دیگر نیز حضور دارند.
تا فروردین ۱۴۰۰، عملا قانونی در این زمینه وجود نداشت، اما از این زمان با توجه به ابهامات گستردهای که در مسیر فعالیت این شرکتها پدید آمده بود، وزارت صمت دستورالعملی صادر و آن را قانونمند کرد.
با توجه به آنکه تا پیش از این دوره، استراتژی صنعتی تعریف شده و مدونی در این صنعت نداشتیم و مشخص نبود در چه زمینهای چه تعداد واحد صنعتی باید ایجاد شود، واحدهای بسیاری در اقصانقاط کشور مجوز فعالیت اخذ کردند بدون آنکه ساماندهی و برنامه هدفمندی برای آنها در نظر گرفته شود. بر این اساس بود که ظرفیت مازاد بر نیاز بازار کشور شکل گرفت و عملا شاهد هدررفت بخش عطیمی از سرمایهها در این مسیر شدیم.
OEM یک مدل از توسعه صنعتی است که با توجه به ظرفیت خالی موجود کارخانهها، منطق و عقل اقتصادی حکم میکرد که صاحبان برندها از آن استفاده کنند. OEMها بدون آنکه سرمایهگذاری ثابتی برای ایجاد کارخانه کنند، شروع به بهرهبرداری از ظرفیت واحدهای فعال کردند تا عملا یک بازی برد - برد را شکل دهند.
بازاریابی پیش از تولید
سفارش کالا بسته به نوع محصول متغیر است؛ به این صورت که بعضی طرح یا قالب آن را به کارخانه میبرند یا از محصولات طراحیشده یکی را انتخاب میکند و میخرد. البته باید هزینه قالب و هزینههای جانبی آن پرداخت شود.
در این مدل سفارشگذاری، شرکتهایی ورود میکنند که پیش از این مرحله اقدامات مربوط به ثبت برند اختصاصیشان را انجام دادهاند. اطلاعات فروش و کانالهای بازار را در اختیار گرفتهاند و در مرحله آخر نیاز به محصول برای عرضه پیدا کردهاند.
تعداد و تنوع OEMها در کشورچین فراوان است. کافی است حیطه کارتان را مشخص کنید و درخواستتان را به آنها بدهید، از صفر تا صد یک پروژه را میتوانند انجام دهند. از طراحی تا اجرا و بستهبندی را میتوان روی آنها حساب ویژه باز کرد. البته کیفیتهای مختلفی هم دارند از پایینترین تا بالاترین که به تناسب، قیمتهای متفاوتی هم دارد.
فرصتها و تهدیدهای OEMها
با وجود همه محسنات و امتیازاتی که OEMها دارند، اما یک جایی از این روند پایش میلنگد. آن هم دقیقا همان پایی است که بیشتر صنایع با آن درگیرند، خدمات پس از فروش.
پاشنه آشیل هر صنعتی همین موضوع است. در حوزه لوازم خانگی، اگر برندی میخواهد مانا باشد و در طولانیمدت دوام بیاورد، باید روی خدمات پس از فروش تمرکز کند و این بعد از فعالیتش را تقویت کند.
نکته دیگر آنکه OEMها واحدهایی هستند که نه تولید دارند و نه توان اشتغالزایی، به این جهت ارزش افزودهای که تولیدکننده برای اقتصاد و صنعت میتواند به دنبال داشته باشد را ندارد.
نباید فراموش کرد که وجود OEMها در شرایط بازار رکودی مانند اکنون که میزان تولید واحدها اضافه بر ظرفیت بازارشان است، به نفع تولید کننده است. کارخانههای تولیدی خط فعال دارند و به تبع آن حقوق و دستمزد کارگران، مالیات و عوارض نیز طبق روال باید پرداخت شود.
همه اینها در شرایط رکودی، سربار هزینههای واحد تولیدی است. OEMها میتوانند با بازار و مشتریانی که در اختیار دارند، هزینههای سنگین تولیدکننده را کاهش دهند. با توجه به گستره فعالیت OEMها و در عین حال ضرورت فعالیت آنها و امتیازاتی که برای بخش تولید دارند، فعالان و سرمایهگذاران میتوانند پروانه فعالیت برای محصولاتشان را دریافت کنند، البته دریافت استانداردهای لازم در این بین هم ضروری است.
به این معنا که گواهی فعالیت تولید بدون کارخانه همان مجوز OEMها توسط وزارتخانه صادر میشود. به دلیل آن که OEMها نیاز کشور هستند و کمک میکنند که ظرفیتهای مازاد و خالی واحدهای تولیدی فعال شوند، در عین حال، سرانه سربار هزینهها کاهش یابد و تولید و فعالیت واحدهای تولیدی اقتصادیتر از پیش باشد.
نکته دیگر که از امتیازات OEMها محسوب میشود، تخصیص سرمایهشان در حوزه تبلیغات و برندسازی است. فروش کالاها در اقساط بلندمدت به فروشگاهها یا برگزاری جشنوارههای مختلف و اهدای هدایا از جمله راهکارهای آنهاست.
سرمایهای که میتوانست در بخش تولید صرف شود، حالا صرف فروش بهتر میشود. به این دلیل آنها با گشادهدستی به فروشنده و مصرفکننده تسهیلات ویژه میدهند که در نهایت شرایط جلب رضایت هر دو فراهم میشود.
الزامات حیات OEMها در اقتصاد ایران
به دلیل ریلگذاری غلط و اشتباه مهلک در هدایت سرمایهگذاران، ظرفیت تولیدی فعالان لوازم خانگی کشور، چند برابر نیاز بازار داخلی است؛ به عنوان مثال ظرفیت اسمی تنها پنج برند اصلی کشور از میان حدود ۲۵۰ شرکت فعال این حوزه، به میزانی است که عملا پاسخگوی نیاز کامل بازار داخلی برای یک سال میشود.
بیشتر شرکتها به دلیل فقدان نیازسنجی و تدوین یک برنامه دقیق و مشخص، تحت تأثیر آمارسازیها و پروپاگاندای پیرامون این صنعت، با سودای سودآوری، پا به این عرصه گذاشتند و عرضه به بازار را فراتر از آنچه باید باشد انجام میدهند.
نبود استراتژی مشخص در صنعت لوازم خانگی، منجر به ایجاد اشتغالبهکار کاذب شده است. اتفاقی که پیشتر در صنعت خودرو نیز رخ داده است. با توجه به شرایط بازار، بسیاری از این واحدها، با کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت فعال هستند. در چنین شرایطی OEMها میتوانند آب حیات واحدهای تولیدی باشند تا خط تولید یکسره برقرار باشد و نبض حیاتش ممتد بزند.
نظارت بر بقای OEMها
منطقی که پیشتر باید در اعطای مجوز به واحدهای تولیدی به کار میافتاد و مانع از هدایت این حجم سرمایهگذاری غیراقتصادی به سمت صنعت لوازم خانگی میشد، حالا بهتر است در نظارت بر OEMها فعال شود.
در شرایط فعلی بخش عظیمی از پتانسیل نهفته در سرمایهگذاری این صنعت را از دست دادهایم آن هم در شرایطی که همزمان با تغییر الگوی خرید مردم متأسفانه شرایط تحریمی، امکان صادرات و کسب بازارهای منطقه را نیز به کمترین میزان خود رسانده است. حتی درصورتیکه بتوانیم با کشورهای همسایه وارد مذاکره شویم، به دلیل آنکه واردات مواد اولیه به دلیل قیمت ازر با قیمتی بالا به دست تولیدکننده میرسد، تولیداتمان از نظر قیمتی در کنار برندهای جنوب شرق آسیا، مزیت رقابتی پیدا نمیکند.
البته به این مشکلات باید مصایب نقل و انتقالات مالی را نیز اضافه کرد؛ بنابراین با این شرایط چارهای نیست جز اینکه بر آنچه درباره صندوق پروژه باید بدانیم تداوم و تسهیل حیات و بقای OEMها تمرکز شود. آنچه اهمیت دارد این است که مجموعههای مذکور با معرفی یک برند میتوانند وارد عرصه شوند، اما باید در یک چارچوب مشخص و تحت قوانین و مقررات خاصی فعالیت کنند. به این معنا که بررسی شود آیا این شرکت که مدعی یک برند خاص است، تمام مجوزها و استانداردهای لازم را برای فعالیت دارد یا خیر؟
در بعد دیگر، با توجه به این نکته که OEMها سرمایه لازم برای فعالیت را دارند، باید برنامهریزیها به گونهای باشد که یک برند برای سالهای سال فعال بماند. این موضوع نه تنها در بخش عرضه حائز اهمیت است، بلکه در حوزه خدمات پس از فروش ملموستر میشود.
تولد و ظهور برندهای مختلف و فعالیت کوتاه و در ادامه نزول و افول آنها، میتواند ضربه سهمگینی به اعتماد مصرفکنندگان به عنوان سرمایه اجتماعی بازار نسبت به برند و تولید ایرانی وارد کند. تولید و عرضه یک برند باید تداوم داشته باشد و نسل به نسل در حافظه و تجربه زیسته افکار عمومی تثبیت شوند تا بتوانند جای خود را در سبد کالای خانوار و بازار کشور تثبیت و استوار کنند.
تولید بدون کارخانه؛ مجاز یا غیر مجاز؟
یکه نکته حائز اهیمت در خرید اینگونه محصولات وجود دارد و آن هم این است که فروش این محصولات از نظر قانونی مشکلی ندارد، اما لازم است بدانید محصولاتی که با برچسب OEM تولید میشوند، از مقررات خاصی پیروی میکنند که شما با خرید این محصولات، باید آنها را بپذیرید!
کیفیت و خدمات پس از فروش محصولات در حوزه لوازم خانگی یک امر حیاتی و واجب است، چراکه مصرفکننده با پرداخت هزینهای گران یک کالای مصرفی را خریداری میکنند که از آن انتظار دوام و کیفیت دارد. اما آیا تولیدات OEM از این دو فاکتور پیروی میکنند؟
نمیتوان گفت که تولیدات OEM ذاتا بیءکیفیت هستند، اما معمولا شرکتهایی سراغ اینگونه تولیدات میروند که قصد دارند هزینه کمتری برای تجارت خود بپردازند. در بیشتر مواقع کاهش هزینهها به منزله کاهش کیفیت نیز خواهد بود. موضوعی که در کشورهای در حال توسعه یا توسعهنیافته نمود بیشتری پیدا میکند.
از سوی دیگر در تولید با این روش، ضمانت قابل استنادی برای آنکه شرکت مذکور، مدتزمانی طولانی مبادرت به عرضه و خدمات پس از فروش پایدار داشته باشد، وجود ندارد.
این بدان معناست که شرکتی که از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید استفاده میکند، این امکان را دارد که با کمترین نوسان غیرمنتظره در بازار یا تغییر استراتژی، حتی یک سال بعد نیز به فعالیت خود ادامه ندهد و به دنبال تجارت دیگری برود. آن وقت تکلیف خریدارانی که این محصول را خریدهاند چه میشود؟ چه کسی پاسخگوی خدمات آنان خواهد بود؟
در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است. ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت.
OEMها، پدیدهای نوظهور در صنعت لوازم خانگی
OEM که مخفف کلمه Original Equipment Manufacture بوده در لغت به معنی تولیدکننده اصلی قطعات است. اما در واقع تولید OEM به نوعی استفاده از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید محصول با نام برند دیگر است. به عبارت بهتر استفاده از محصول تولیدی یک کمپانی با برند کمپانی دیگر را تولید به صورت OEM میگویند.
تولید بدون کارخانه؛ پدیده رو به گسترش بازار لوازم خانگی ایران است.
به گزارش شرق، پدیدهای که منجر به تولید کمهزینهتر لوازم خانگی میشود، اما تضمینی برای کیفیت به مصرف کنندگان نمیدهد و حالا به همین دلیل به یک نگرانی بزرگ برای بازار لوازم خانگی تبدیل شده است.
OEMها ماهیگران قهار بازار
در صنعت لوازم خانگی سه گروه عمده در بخش تولید و عرضه مشغول فعالیت هستند؛ گروه نخست شامل شرکتهایی میشوند که خطوط تولید فعال دارند و در قالب SKD و CKD پروسه عملیات کاری روی محصول را انجام میدهند.
بخشی از این قطعات و مواد اولیه، توسط پیمانکاران داخلی و بخشی دیگر از مجرای واردات، تأمین میشود که در نهایت با انجام فرایند کاری روی خطوط، منجر به تولید کالایی میشود که در معنای عام، مونتاژ خوانده میشود.
گروه دوم، مجموعههایی هستند که واردات محصول کامل را بر عهده دارند. این مجموعه، خط تولید ندارند و به صورت قانونی و رسمی یا غیررسمی اقدام به واردات میکنند. البته طبق قوانین جدید تنها کالاهایی اجازه واردات دارند که مشابه آنها در داخل تولید نمیشود.
گروه سوم، OEMها هستند که نه در گروه تولیدکنندگان جای میگیرند و نه واردکنندگان. OEMها با توجه به شناختی که از بازار و سلیقه مردم دارند، با ثبت یک برند و نام تجاری، به واحدهای تولیدی سفارش میدهند و آنها محصول را با مشخصات و برند سفارشی تولید کرده و سپس از مجرای شبکه توزیع به بازار عرضه میکنند.
OEM که مخفف کلمه Original Equipment Manufacture بوده در لغت به معنی تولیدکننده اصلی قطعات است. اما در واقع تولید OEM به نوعی استفاده از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید محصول با نام برند دیگر است. به عبارت بهتر استفاده از محصول تولیدی یک کمپانی با برند کمپانی دیگر را تولید به صورت OEM میگویند.
البته اینگونه از تولید مخصوص کمپانیهای لوازم خانگی نیست بلکه در بسیاری از بخشهای تجاری مانند سختافزار، قطعات الکترونیکی، خودرو و حتی در حوزه نرمافزار و بازیهای کامپیوتری نیز شاهد آن هستیم.
تولید OEM در حقیقت تولید بدون کارخانه بوده که این روزها در بسیاری از صنایع جهان رواج یافته است. متأسفانه برای اینگونه تولید چارچوب و ضوابطی وجود ندارد و حضور این پدیده و البته استفاده نادرست از آن در کشورهای غیرتوسعهیافته و درحالتوسعه موجب آسیبدیدگی شدید در بخش تولید خواهد شد. در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است، ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت.
OEMها واحدهایی هستند که به عنوان بخش تولید شناخته نمیشوند، اما میتوانند در کنار بخش تولید حضور داشته باشند، با نام و نشان خود نفس بکشند و تأمین بازار را بر عهده بگیرند.
این گروه نه به عنوان واسط، بلکه به اسم و برند خود، برای کالایشان تبلیغ میکنند، مشتری پیدا میکنند و بازار را در دست میگیرند آن هم بدون آن که خط تولیدی داشته باشند یا سرمایهای صرف نیروی انسانی کرده باشند.
این واحدها، علاوه بر مزایایی که دارند، تهدیدهایی نیز میتوانند برای صنایع داشته باشند. البته OEMها در بخشهای مختلف و صنایع دیگر نیز حضور دارند.
تا فروردین ۱۴۰۰، عملا قانونی در این زمینه وجود نداشت، اما از این زمان با توجه به ابهامات گستردهای که در مسیر فعالیت این شرکتها پدید آمده بود، وزارت صمت دستورالعملی صادر و آن را قانونمند کرد.
با توجه به آنکه تا پیش از این دوره، استراتژی صنعتی تعریف شده و مدونی در این صنعت نداشتیم و مشخص نبود در چه زمینهای چه تعداد واحد صنعتی باید ایجاد شود، واحدهای بسیاری در اقصانقاط کشور مجوز فعالیت اخذ کردند بدون آنکه ساماندهی و برنامه هدفمندی برای آنها در نظر گرفته شود. بر این اساس بود که ظرفیت مازاد بر نیاز بازار کشور شکل گرفت و عملا شاهد هدررفت بخش عطیمی از سرمایهها در این مسیر شدیم.
OEM یک مدل از توسعه صنعتی است که با توجه به ظرفیت خالی موجود کارخانهها، منطق و عقل اقتصادی حکم میکرد که صاحبان برندها از آن استفاده کنند. OEMها بدون آنکه سرمایهگذاری ثابتی برای ایجاد کارخانه کنند، شروع به بهرهبرداری از ظرفیت واحدهای فعال کردند تا عملا یک بازی برد - آنچه درباره صندوق پروژه باید بدانیم برد را شکل دهند.
بازاریابی پیش از تولید
سفارش کالا بسته به نوع محصول متغیر است؛ به این صورت که بعضی طرح یا قالب آن را به کارخانه میبرند یا از محصولات طراحیشده یکی را انتخاب میکند و میخرد. البته باید هزینه قالب و هزینههای جانبی آن پرداخت شود.
در این مدل سفارشگذاری، شرکتهایی ورود میکنند که پیش از این مرحله اقدامات مربوط به ثبت برند اختصاصیشان را انجام دادهاند. اطلاعات فروش و کانالهای بازار را در اختیار گرفتهاند و در مرحله آخر نیاز به محصول برای عرضه پیدا کردهاند.
تعداد و تنوع OEMها در کشورچین فراوان است. کافی است حیطه کارتان را مشخص کنید و درخواستتان را به آنها بدهید، از صفر تا صد یک پروژه را میتوانند انجام دهند. از طراحی تا اجرا و بستهبندی را میتوان روی آنها حساب ویژه باز کرد. البته کیفیتهای مختلفی هم دارند از پایینترین تا بالاترین که به تناسب، قیمتهای متفاوتی هم دارد.
فرصتها و تهدیدهای OEMها
با وجود همه محسنات و امتیازاتی که OEMها دارند، اما یک جایی از این روند پایش میلنگد. آن هم دقیقا همان پایی است که بیشتر صنایع با آن درگیرند، خدمات پس از فروش.
پاشنه آشیل هر صنعتی همین موضوع است. در حوزه لوازم خانگی، اگر برندی میخواهد مانا باشد و در طولانیمدت دوام بیاورد، باید روی خدمات پس از فروش تمرکز کند و این بعد از فعالیتش را تقویت کند.
نکته دیگر آنکه OEMها واحدهایی هستند که نه تولید دارند و نه توان اشتغالزایی، به این جهت ارزش افزودهای که تولیدکننده برای اقتصاد و صنعت میتواند به دنبال داشته باشد را ندارد.
نباید فراموش کرد که وجود OEMها در شرایط بازار رکودی مانند اکنون که میزان تولید واحدها اضافه بر ظرفیت بازارشان است، به نفع تولید کننده است. کارخانههای تولیدی خط فعال دارند و به تبع آن حقوق و دستمزد کارگران، مالیات و عوارض نیز طبق روال باید پرداخت شود.
همه اینها در شرایط رکودی، سربار هزینههای واحد تولیدی است. OEMها میتوانند با بازار و مشتریانی که در اختیار دارند، هزینههای سنگین تولیدکننده را کاهش دهند. با توجه به گستره فعالیت OEMها و در عین حال ضرورت فعالیت آنها و امتیازاتی که برای بخش تولید دارند، فعالان و سرمایهگذاران میتوانند پروانه فعالیت برای محصولاتشان را دریافت کنند، البته دریافت استانداردهای لازم در این بین هم ضروری است.
به این معنا که گواهی فعالیت تولید بدون کارخانه همان مجوز OEMها توسط وزارتخانه صادر میشود. به دلیل آن که OEMها نیاز کشور هستند و کمک میکنند که ظرفیتهای مازاد و خالی واحدهای تولیدی فعال شوند، در عین حال، سرانه سربار هزینهها کاهش یابد و تولید و فعالیت واحدهای تولیدی اقتصادیتر از پیش باشد.
نکته دیگر که از امتیازات OEMها محسوب میشود، تخصیص سرمایهشان در حوزه تبلیغات و برندسازی است. فروش کالاها در اقساط بلندمدت به فروشگاهها یا برگزاری جشنوارههای مختلف و اهدای هدایا از جمله راهکارهای آنهاست.
سرمایهای که میتوانست در بخش تولید صرف شود، حالا صرف فروش بهتر میشود. به این دلیل آنها با گشادهدستی به فروشنده و مصرفکننده تسهیلات ویژه میدهند که در نهایت شرایط جلب رضایت هر دو فراهم میشود.
الزامات حیات OEMها در اقتصاد ایران
به دلیل ریلگذاری غلط و اشتباه مهلک در هدایت سرمایهگذاران، ظرفیت تولیدی فعالان لوازم خانگی کشور، چند برابر نیاز بازار داخلی است؛ به عنوان مثال ظرفیت اسمی تنها پنج برند اصلی کشور از میان حدود ۲۵۰ شرکت فعال این حوزه، به میزانی است که عملا پاسخگوی نیاز کامل بازار داخلی برای یک سال میشود.
بیشتر شرکتها به دلیل فقدان نیازسنجی و تدوین یک برنامه دقیق و مشخص، تحت تأثیر آمارسازیها و پروپاگاندای پیرامون این صنعت، با سودای سودآوری، پا به این عرصه گذاشتند و عرضه به بازار را فراتر از آنچه باید باشد انجام میدهند.
نبود استراتژی مشخص در صنعت لوازم خانگی، منجر به ایجاد اشتغالبهکار کاذب شده است. اتفاقی که پیشتر در صنعت خودرو نیز رخ داده است. با توجه به شرایط بازار، بسیاری از این واحدها، با کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت فعال هستند. در چنین شرایطی OEMها میتوانند آب حیات واحدهای تولیدی باشند تا خط تولید یکسره برقرار باشد و نبض حیاتش ممتد بزند.
نظارت بر بقای OEMها
منطقی که پیشتر باید در اعطای مجوز به واحدهای تولیدی به کار میافتاد و مانع از هدایت این حجم سرمایهگذاری غیراقتصادی به سمت صنعت لوازم خانگی میشد، حالا بهتر است در نظارت بر OEMها فعال شود.
در شرایط فعلی بخش عظیمی از پتانسیل نهفته در سرمایهگذاری این صنعت را از دست دادهایم آن هم در شرایطی که همزمان با تغییر الگوی خرید مردم متأسفانه شرایط تحریمی، امکان صادرات و کسب بازارهای منطقه را نیز به کمترین میزان خود رسانده است. حتی درصورتیکه بتوانیم با کشورهای همسایه وارد مذاکره شویم، به دلیل آنکه واردات مواد اولیه به دلیل قیمت ازر با قیمتی بالا به دست تولیدکننده میرسد، تولیداتمان از نظر قیمتی در کنار برندهای جنوب شرق آسیا، مزیت رقابتی پیدا نمیکند.
البته به این مشکلات باید مصایب نقل و انتقالات مالی را نیز اضافه کرد؛ بنابراین با این شرایط چارهای نیست جز اینکه بر تداوم و تسهیل حیات و بقای OEMها تمرکز شود. آنچه اهمیت دارد این است که مجموعههای مذکور با معرفی یک برند میتوانند وارد عرصه شوند، اما باید در یک چارچوب مشخص و تحت قوانین و مقررات خاصی فعالیت کنند. به این معنا که بررسی شود آیا این شرکت که مدعی یک برند خاص است، تمام مجوزها و استانداردهای لازم را برای فعالیت دارد یا خیر؟
در بعد دیگر، با توجه به این نکته که OEMها سرمایه لازم برای فعالیت را دارند، باید برنامهریزیها به گونهای باشد که یک برند برای سالهای سال فعال بماند. این موضوع نه تنها در بخش عرضه حائز اهمیت است، بلکه در حوزه خدمات پس از فروش ملموستر میشود.
تولد و ظهور برندهای مختلف و فعالیت کوتاه و در ادامه نزول و افول آنها، میتواند ضربه سهمگینی به اعتماد مصرفکنندگان به عنوان سرمایه اجتماعی بازار نسبت به برند و تولید ایرانی وارد کند. تولید و عرضه یک برند باید تداوم داشته باشد و نسل به نسل در حافظه و تجربه زیسته افکار عمومی تثبیت شوند تا بتوانند جای خود را در سبد کالای خانوار و بازار کشور تثبیت و استوار کنند.
تولید بدون کارخانه؛ مجاز یا غیر مجاز؟
یکه نکته حائز اهیمت در خرید اینگونه محصولات وجود دارد و آن هم این است که فروش این محصولات از نظر قانونی مشکلی ندارد، اما لازم است بدانید محصولاتی که با برچسب OEM تولید میشوند، از مقررات خاصی پیروی میکنند که شما با خرید این محصولات، باید آنها را بپذیرید!
کیفیت و خدمات پس از فروش محصولات در حوزه لوازم خانگی یک امر حیاتی و واجب است، چراکه مصرفکننده با پرداخت هزینهای گران یک کالای مصرفی را خریداری میکنند که از آن انتظار دوام و کیفیت دارد. اما آیا تولیدات OEM از این دو فاکتور پیروی میکنند؟
نمیتوان گفت که تولیدات OEM ذاتا بیءکیفیت هستند، اما معمولا شرکتهایی سراغ اینگونه تولیدات میروند که قصد دارند هزینه کمتری برای تجارت خود بپردازند. در بیشتر مواقع کاهش هزینهها به منزله کاهش کیفیت نیز خواهد بود. موضوعی که در کشورهای در حال توسعه یا توسعهنیافته نمود بیشتری پیدا میکند.
از سوی دیگر در تولید با این روش، ضمانت قابل استنادی برای آنکه شرکت مذکور، مدتزمانی طولانی مبادرت به عرضه و خدمات پس از فروش پایدار داشته باشد، وجود ندارد.
این بدان معناست که شرکتی که از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید استفاده میکند، این امکان را دارد که با کمترین نوسان غیرمنتظره در بازار یا تغییر استراتژی، حتی یک سال بعد نیز به فعالیت خود ادامه ندهد و به دنبال تجارت دیگری برود. آن وقت تکلیف خریدارانی که این محصول را خریدهاند چه میشود؟ چه کسی پاسخگوی خدمات آنان خواهد بود؟
در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است. ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت.
دیدگاه شما